استرس هاي مامان
سلام عزيزم خوبي گلم يك شنبه 8 ارديبهشت يه دفعه به دلم افتاد نكنه رشدت متوقف شده باشه زنگ زدم به دكترم و بهش گفتم كه احوالم چطوره گفت بيا تا سونو كنم. منم به بابايي زنگ زدم و باهاش قرار گذاشتيم بريم دكتر. وقتي دكترم سونو كرد خيلي ذوق كرده بودم و چون دكتر دست و پا و سر و قلبت رو بهم نشون داد نميدوني چقدر خوشحال شدم آخه تو ني ني قبلي كه رفته بهشت حتي من تپيدن قلبش هم نديده بودم فقط بهم ميگفتن قلبش ميزنه اما اينبار كلي ذوق كرده بودم و خدارو شكر ميكردم. نميدوني تو شكمم چقدر ورجه وورجه ميكردي.دلم برات تنگ شده اما بازم دو هفته بعد ميبينمت آخه قراره 12هفتگي برا سونوگرافي ان تي برم دكتر. ...
نویسنده :
مامان و بابا
23:29